ادامه پارت قبل

_ بیا بشین !!!
+ ااا آره راست میگی ..... واییییی خیلی بد سرت زخم شده خدا کنه جاش نمونه
_ نمی‌مونه نگران نباش
+ میگم هیون ... اون حرکتی که آخر زدی خیلی خفن بود تو هیچ کدوم از مسابقه هات از هفت سال پیش تا الان انجامش ندادی
_ معلومه تک تک مسابقه هارو دیدی
+ معلومه مگه میشه نبینم
.
.
به سمتم برگشت از قیافش معلوم بود خیلی جلو خنده اش رو گرفته ولی دیگه نمیتونه تحمل کنه ::
_ هاهاهاهاها...
+ هیییی ... چیش خنده داره ؟!؟
_ هیچی فقط فکرشم نمی کردم با یکی از طرفدارام تو اتاق رخت کن راجب این چیزا حرف بزنم
+ آره منم فکرش رو نمی‌کردم یه روز آنقدر بهت نزدیک بشم .....یه چیزی بگم
_ چیه ؟!
+ این اولین بارم بود که مسابقه هات رو از نزدیک می‌دیدم .... همیشه وقتی مسابقه داشتی تو اتاقم زیر تخت قایم میشدم که مامانم نبینه باز دارم تو رو نگاه میکنم و اگر نه گوشیم رو ازم می‌گرفت
.
.
دستش رو روی رسم گذاشت و همزمان با بهم ریختن موهام گفت
_ ایگوووو ... ببین این دختر چقدر سختی کشیده تا منو ببینه ..... در عوض از الان به بعد میتونی بیای از نزدیک ببینی مسابقه هام رو
.
.
برگشت و صاف نشست همون‌طور که با چشمای بسته به زخمش اشاره میکرد گفت:
.
_ اگه آمیزش نمیکنی برو دکتر صدا کن ... اینجوری افونت می‌کنه .....
+ ها؟!؟..... ااا نه نه خودم تمیزش میکنم
دیدگاه ها (۰)

#بی_احساس_15.( از زبان وول).همون‌طور که به هیون قول داده بود...

#بی_احساس_ 16پارت آخر ..(مقاله خبری)( ساجو هیون بوکسور معروف...

#بی_احساس_14 ..(از زبان ادمین) ..&در خدمت شما هستیم با بازگش...

#بی_احساس_13.(از زبان وول)..دوشب نتونستم راحت بخوابم نمی‌دون...

خوشگلا مسابقهٔ جدید داریم البته این سری من برنده رو انتخاب ن...

بچه ها اومدم یه چیزی بگم من با یه سری بچه ها خیلی تو روبیک...

چقدر اسکای گوگولهههه!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط